تیمور محمودی جاوید

بیان دیدگاه‌ها و نظرات درباره آزادی عدالت اجتماعی

بیان دیدگاه‌ها و نظرات درباره آزادی عدالت اجتماعی

هدف از راه‌اندازی این وبلاگ ارائه نظریه درباره آزادی و عدالت اجتماعی و راه‌های نیل به این هدف می باشد که باعث ایجاد شور و نشاط فردی و اجتماعی و مشارکت در امر توسعه و آبادانی کشور می‌شود

بایگانی
آخرین مطالب

به نام خدا

موضوع: آزادی و عدالت اجتماعی از منظر مقام معظم رهبری

چکیده:

آزادی و عدالت از زمره مهمترین موضوعات و آرمان‌های مشترک بشریت در ادوار مختلف تاریخ بوده که هموراه سودای نیل بدان را داشته و از سوی مکاتب و ادیان مختلف نیز مبانی و مولفه های متعددی برای آن تعریف شده است.  اما بسیاری از این تعاریف با توجه به آبشخورهای مادی و اومانیستی نه تنها در تضاد و تقابل با یکدیگر قرار دارند، بلکه عوارض و موانع مختلف از قبیل جنگ ها و انقلاب های زیادی به دنبال داشته است و جان افراد بیشماری را گرفته است. آنچه در این مقاله به عنوان مسئله و هدف اصلی مطرح شده، عبارت است از؛ بررسی مبانی و حدود آزادی و عدالت اجتماعی از منظر مقام معظم رهبری. نگارنده در مدعای خویش معتقد است، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ در تبیین مبانی و حدود مفاهیم آزادی و عدالت اجتماعی، با بهره گیری از آموزه های الهی و اسلامی، آزادی را بر اساس تعالیم، احکام و مقررات اسلامی جامعه و عدالت اجتماعی را در هم تنیده با عقلانیت و معنویت تعریف می کند.

در این مقاله با رجوع به بیانات مقام معظم رهبری و کتب و مقالات موجود در این زمینه، همراه با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، برای نگارش استفاده شده است.  کلیدواژگان: آزادی، مبنای و حدود آزادی، عدالت اجتماعی،‌ عقلانیت، معنویت، مقام معظم رهبری

 

 

 

 

 

 

 

 

  1. مقدمه:

مفهوم عدالت اساسی ترین مفهوم در حقوق بشر و والاترین ارزش انسانی به شمار رفته و یکی از بنیادی ترین مفاهیم زندگی بشراست تا حدی که افراد در جامعه می توانند در خصوص آزادی، رفاه و حتی برابری شک کنند، اما نمی توانند به عدالت یا مذموم بودن آن اعتراف نمایند. (هوشمند و دیگران، 3:1387)همچنین عدالت را می توان یکی از مهمترین و بنیادی ترین مفاهیم در علوم دینی و فلسفی به شمار آورد که مکاتب و گفتمانهای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سعی در معنادهی و تبیین آن در چارچوب گفتمانی خویش داشته اند. ادیان الهی نیز، این اصل را به عنوان یکی از مهمترین اهداف خویش بیان کرده اند. بنابراین دین مبین اسلام نیز عدالت را از جمله ی مهمترین اهداف خویش بیان کرده و همواره در پی ایجاد و گسترش آن می باشد. بگونه ای که ۲۹ آیه درباره عدالت، بیش از ۲۹۰ آیه درباره ظلم و مشتقات آن وبطور کلی  ۳۵۰ آیه بصورت صریح و مستقیم، در این زمینه آمده اند. لذا یک دهم مجموع آیات، به طور مستقیم و غیر مستقیم مربوط به این موضوع است. (اخوان کاظمی، 1378: 23)

در دوران معاصر دو مکتب لیبرالیسم با مدعای آزادی و سوسیالیسم با مدعای عدالت اجتماعی در بسیاری از کشورهای جهان با اقبال و پذیرش عمومی مواجه شدند اما با وجود تشکیل حکومتهای سوسیالیستی و لیبرالی، نتوانستند در برقراری توازن بین عدالت و آزادی موفق نشان دهند و موجبات انفصال بین این دو آرمان مشترک بشری را فراهم ساختند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مهمترین تئوری پردازان انقلاب، با طرد برداشت های مادیگرا و ناقص مکاتب سوسیالیستی و لیبرالی، با تمسک به آموزه های توحیدی اسلام، ضمن واکاوی بنیان‌‌های نظری آزادی و عدالت در اسلام و تبیین تمایزات آن با مکاتب بشری، برداشتی متوازن و متعادل بین مفاهیم فوق الذکر ارائه می کند، تا بدون هرگونه تنازل در فحوای اصیل آنها یا بروز تقابل میانشان، بتوان از مواهب هر دو در مسیر رشد و کمال فردی و اجتماعی بهره‌مند شد.

از آنجایی که غور و بررسی در هریک از مفاهیم نامبرده، بدون امعان‌نظر به دیگری، ابتر و ناتمام می‌مانَد و مدعی را ناخواسته به‌سوی ارائه برداشتی سویافته و ناقص از آنها سوق خواهد داد؛ لاجرم نگارنده در این مقاله برای مصون ماندن از این آسیب، به بررسی توأمان و متداخل «آزادی» و «عدالت» در منظومه فکری آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبر انقلاب اسلامی مبادرت نموده است.

در واقع در منظومه فکری آیت­الله خامنه ای نسبت دین و سیاست امرى درون‏دینى دانسته شده است لذا کسانى که تلاش مى‏کنند دین را از ورود به سیاست منع کنند و یا کسانى که ورود دین را به سیاست دنیایى کردن دین تفسیر مى‏کنند هر دو به بیراهه مى‏روند و خواسته یا ناخواسته جامعیت و جاودانگى اسلام را مورد تردید قرار مى‏دهند. با همین پیش‏فرض ایشان تز جدایى دین از سیاست را با عنوان «شبهه»، از مظاهر «شرک»[1] و «توطئه ضد دینى» می دانند که بیشتر از سوی دشمنان اسلام ارائه شده و میخواهند با این ترفند صحنه زندگى را از حضور دین فارغ کرده و خود زمام امور دنیاى مردم را به دست گیرند و بى‏دغدغه بر سرنوشت انسانها تسلط یابند. (حسینی خامنه­ای؛ پیام حج، 1377/12/28).

روش تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی خواهد بود. و روش گرد آوری اطلاعات نیز به صورت فیش برداری از بیانات مقام معظم رهبری و منابع موجود در باب موضوع مطروحه می باشد.

 

 

  1. مفهوم شناسی:

در این مبحث مفاهیم عدالت و آزادی مورد بررسی قرار می دهیم:

2-1- عدالت:

دهخدا در تعریف لغوی مفهوم عدالت نوشته است: «عدل: مقابل ستم، مقابل بیداد، داد، مقابل جور، ... مقابل ظلم،  نصفت، قسط، عدالت، انصاف، امری بین افراط و تفریط، مساوات در مکافات به نیکی نیکی و به بدی بدی...، حق، راست، درست، برابر... میانه روی، قصد... میزان... کیل... برابر کردن میان کسان»،(دهخدا، 1372: ذیل واژه عدل)

راغب اصفهانی مولف المفردات در بیان معنی این واژه نوشته است: «عدل»، «عدالت» و «معادله» واژه‌هایی هستند که معانی مساوات را دربر دارند. پس «عدل» تقسیم مساوی است و بر این اصل روایت شده‌است: «بالعدلِ قامتِ السَّماواتُ وَ الأرضُ؛ آسمان‌ها و زمین بر اصل عدل برپا شده‌است.»( اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، مدخل العدل)

معنای لغوی عدالت برابری و برابر کردن است و در عرف عام به معنای رعایت حقوق دیگران ‌‌‌به‌کار می‌رود. از این‌رو، در تعریف عدل و عدالت گفته‌اند: «إعطاءُ کُلِّ ذی حقٍّ حقَّه؛ دادن حق هر صاحب حقی». گاهی توسعه‌ای در مفهوم عدل می‌دهند و به این صورت معنا می‌کنند: «وضعُ کلِّ شیءٍ فی مَوضِعِه؛ قرارگرفتن هرچیزی در جای خود». گفتنی است، عمومی‌ترین تعریف عدالت در اندیشه‌ی سیاسی اسلام، قرارگرفتن هرچیزی در جای خویش، حق را به حق‌دار رساندن، رعایت استحقاق‌ها است.

عدالت از دیدگاه اندیشمندان، حکما و فلاسفه نیز تعاریف مختلفی دارد که این اختلاف بر اساس شرایط گوناگون بوده است. به اعتقاد افلاطون، عدالت رشته‌ای است که افراد جامعه را به هم پیوند می‌دهد یا وحدت افراد است به منظور هماهنگی. (پازارگاد، بی‌تا: ج1، 109) ارسطو عدالت را به معاوضی و توزیعی تقسیم می‌کند: مقصود از عدالت معاوضی، تعادل میان دو عوض در معامله است، به گونه‌ای که یکی از دو طرف قرارداد نتواند به بهای فقر دیگری، ثروتمند شود یا هر دو عوض را به دست آورد. این مفهوم عدالت ‌‌خود به خود در قرارداد به دست می‌اید، ولی ضمانت اجرای آن، جبران خساراتی است که زیان دیده را به وضع متعادل بازگرداند و برابری را تأمین کند. بر عکس، عدالت توزیعی، مربوط به تقسیم ثروت و مناصب اجتماعی و ناظر به زندگی عمومی و نقش دولت است. در قرون وسطا، متفکران و فلاسفه توجه خاصی به طبیعت داشتند، به‌گونه‌ای که از نظر اینان، عدالت عبارت است از: اصل آرمانی یا طبیعی یا قراردادی که معنای حق را تعیین و اقرار به آن را در عمل ایجاب می‌کند. (صانعی دره بیدی، 1370: 460) در دوره رنسانس، تأمین منافع دیگران را نیز به معنای عدالت نزدیک کرده و گفته‌اند عدالت اجتماعی دال بر احترام به حقوق دیگران و دادن حق هر صاحب حقی است. (صانعی دره‌بیدی، 1370: 461)

جامعه‌شناسان بر این باورند که عدالت، ناشی از وجدان عمومی است. آنها که نخواسته‌اند مفهوم مجرد «وجدان عمومی» را بپذیرند می‌گویند، قاعده‌ای عادلانه است که وجدان گروه بزرگی از مردم آن را درست بداند. (دوگی، 1378، ج 1: 126)  اندیشمندان و فلاسفه مسلمان نیز درباره تعریف عدالت اختلاف نظر دارند؛ مرحوم طبرسی آن را مانند چیزی از جنس خودش، یعنی برابری معنی می‌کند. (طبرسی، 1349: ج1، 103) ابن‌ ‌ابی‌الحدید به این باور است عدالت، خلق متوسط بین افراط و تفریط است (ابن ابی‌الحدید، 1341: ج18، 216 و 272) و مرحوم علامه طباطبایی معتقد است: عدالت برپاداشتن مساوات است و برقراری موازنه بین امور به‌طوری‌که هر چیزی سهم مورد استحقاق خویش را داشته باشد. (طباطبایی، 1364: ج2، 252) ایشان در جای دیگری، عدالت را حالتی میانه می‌داند که جدا از افراط و تفریط باشد. (همان: ج 6، 219)

 

2-2- عدالت اجتماعی:

عدالت اجتماعی یکی از شاخص­هایی است که می توان مشروعیت یک نظام را با آن سنجید و توجه به مردم، عدم تبعیض و رفتار مناسب نسبت به آنان نیز از شاخص­هایی است که می توان با آن عدالت اجتماعی را در زمانی خاص محک زد. عدالت اجتماعی  به معنی رعایت مساوات در جعل و اجرای قانون است. از لحاظ وضع قانون باید برای همه افراد امکانات مساوی برای پیشرفت و سیر مدارج ترقی فراهم آید و برای افراد به بهانه­های غیرطبیعی مانع ایجاد نکند، از جهت اجرا و عمل، وظیفه دولت هاست که در عمل برای افراد تبعیض قائل نشوند. (مطهری، 1382: 253) البته با این تعریف نباید از مناقشات و تضادهایی که در تعریف عدالت اجتماعی هست چشم پوشید تعریف عدالت اجتماعی نیز پر مناقشه است. بطور مثال از دید اسمیت، عدالت اجتماعی به معنای کاهش نابرابری­های ژرف در زمینه قدرت سیاسی، پایگاه اجتماعی و برخورداری از منابع اقتصادی در پیرامون جامعه، می باشد. به گونه ای که این فرایند(اجرای عدالت اجتماعی)، به بازگشت برابری ها بیانجامد. آندرو هیود معتقد است: عدالت اجتماعی از توزیع اخلاقی قابل دفاع سودها یا پاداشها در جامعه که بر حسب مزد، سود، مراقبت بهداشتی، عدالت، منافع رفاهی و مانند آ نها ارزیابی می شود، پشتیبانی می کند. از این رو عدالت اجتماعی درباره این است که چه کسی چه چیزی را به دست می آورد. دیوید میلر در کتاب عدالت اجتماعی خود (1976) مفهوم عدالت اجتماعی را اساساً پرستیژ و از لحاظ اجتماعی نسبی می داند. او در کتاب خود شماری از اصول متقابل عدالت را مشخص می نماید. این اصول عبارت هستند از «به هر کس طبق حقوقش»، به هر کس طبق نیازش و به هر کس طبق سزاواری اش. (نقل از؛ خلفانی، 1387: 47 - 48)

 

2-3- آزادی:

برای آزادی تعاریف فراوانی ارائه شده است، چون همانند سایر مفاهیم از قبیل «حق»، «سعادت» «فضیلت» و... در طول تاریخ، پیوسته در معرض تفاسیر گوناگون قرار داشته است تا آن‏جا که گفته‏اند: بیش از دویست معنای گوناگون برای آن ضبط و شناسایی شده است.( برلین؛۱۳۶۸، ص۲۳۶)

مهمترین معانی که برای این واژه ذکر شده است عبارت است از: «اختیار فعل، یا ترک فعل»( گری، 1387، ص 6ـ5)، «فقدان قیدوبندهای زیان آور و غیرضرور» (آقابخشی، و افشاری‌راد، 1379، ص 223)، «داشتن حق انجام هر عمل، تا حدی که حق دیگران مورد تجاوز قرار نگیرد» (آشوری، 1386، ص 20)، «مصون ماندن از اراده و دخالت مستبدانه دیگران و حکومت» (بیات، 1381، ص 9)، «استقلال و رهایی از ممانعت‌های افراد، گروه‌ها و یا حکومت» (افروغ، 1380، ص 6ـ5؛ مبشری، بی‌تا ، ص 71)

منتسکیو در تبیین این مفهوم معتقد است؛ آزدی عبارت است از «انجام هر کاری مطابق با اجازه  قانون و عدم اجبار به آنچه که قانون آن را منع کرده و صلاح ندانسته». (منتسکیو؛ ۱۳۴۳: ۲۹۴)

استوارت میل در معنادهی این مفهوم معتقد است: «آزادی نبودن مانع است» ایشان افراد جامعه را در صورتی آزاد می داند، که برای دنبال کردن سعادت خویش با مانعی برخورد نکنند. (نقل از؛ صناعی، ۱۳۴۴: ۲۵۱) میل معتقد است رفتار فرد در جامعه مبتنی بر دو شرط است:

1-افراد به منافع همدیگر یا  منافعی که به موجب  نص روشن قانون جزء حقوق مسلم آنهاست زیان نزنند.

2- هر فردی تعهدات خود را نسبت به جامعه بر گردن گید  و از هیچ گونه کار و فداکاری برای حراست   از افراد جامعه که موجب زیان دیدن و درد کشیدن آنها می شود دریغ نورزد. (استوارت میل،۱۳۴۹: 192). وی همچنین می گوید:« موقعی که فرد یا جامعه در معرض زیانی آشکار و یا خطر احتمالی آن زیان قرار گرفت از قلمرو آزادی فردی بیرون می­آید و در حوزه قدرت قانون یا اصول اخلاقی قرار می گیرد.» (همان. ص۲۰۸) می­توان گفت وی آزادی را به نوعی از« اجبار اخلاقی» فرو می­کاهد. و آزادی فرد را به خاطر آزادی پیشگیری از صدمه محدود می کند.

آیزایا برلین نیز با توجه به دو مفهوم مثبت و منفی آزادی می‏گوید: «من آزادی را عبارت از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان دانسته‏ام».(برلین، ۱۳۶۸: ‏46) جای دیگر آزادی را به معنای عدم مداخله دیگران در کارهای فرد می‏داند؛ که معنی مثبت آزادی است و  به صاحب اختیار خود بودن اشاره دارد، فرد تصمیماتی که می­گیرد بر اساس اختیار خویشتن می­گیرد و به هیچ نیرویی از خارج وابسته نیست. لذا معتقد است: «آزادی شخصی عبارت از سعی در جلوگیری از مداخله و بهره‏کشی و اسارت اوست به وسیله دیگران؛ دیگرانی که هدفهای خاص خود را دنبال می‏کنند.» بنابراین ناتوانیهای آدمی مغایر با آزادی انسان نیست. اینکه فردی توانایی ورزش کردن ندارد و یا نتواند پی به تعارضات و تناقضات فلسفه­ی هگل و...ببرد ،نشانه عدم آزادی نیست، انسان هنگامی آزاد نمی­باشد که او را از وصول به خواسته‏ها و آرزوهایش، بازدارند. بنابراین: «دفاع از آزادی عبارت است از این هدف منفی، یعنی جلوگیری از مداخلات غیر. تهدید آدمی برای آنکه به نوعی زندگانی که به دلخواه خود برنگزیده است تمکین نماید. تمام درها را جز یکی به روی او بستن ـ اگرچه این عمل آینده درخشانی را برای او نوید دهد و اگر چه انگیزه کسانی که چنین وضعی را فراهم می‏آورند خیر و مقرون به حسن نیت باشد. گناهی در برابر این حقیقت به شمار می‏رود که او یک انسان است و حق دارد به نحوی که خود می‏خواهد زندگی کند. این است آزادی در معنایی که لیبرالها در عصر جدید، از زمان اراسموس(بلکه به قول برخی‌ها از عهد اوکام) تاکنون منظور داشته‏اند.» (همان، ص‏۲۴۴)

 

  1. آزادی از منظر مقام معظم رهبری:

در دیدگاه مقام معظم رهبری، آزادی از اهیمت و جایگاه بالایی برخوردارمی باشد، لذاایشان معتقد است؛ به دلیل اهمیت والای مفهوم آزادی، «مسئلة آزادی هم دادنی است، هم گرفتنی است و هم آموختنی است» آزادی دادنی بدین معناست که مسئولان حکومتی نه تنها نمی­توانند حق طبیعی آزادی» (آزادی­های قانونی) را از کسی سلب کنند، بلکه بر مبنای وظیفه و تکلیف باید ضامن آن «حق» باشند. آزادی گرفتنی بدین معناست که هر انسان باشعور و آگاه در جامعه باید با آزادی و حدود خودش آشنا باشد و آن را مطالبه کند و بخواهد. اما، آزادی آموختنی بدین معناست که امر آزادی آداب و فرهنگی دارد که باید آن را آموخت. در واقع، بدون فرهنگ و ادب آزادی، این نعمت بزرگ برای هیچ کس و هیچ جامعه­ای فراهم نخواهدشد. به اعتقاد ایشان، ناآشنایی با فرهنگ آزادی منجر به هرج ومرج و در نهایت سبب می­شود که مردم تشنة یک استبداد قدرتمند شوند.( حسینی خامنه­ای.  بیانات 12/۹/ ۱۳۷۹)

3-1- تعریف و چیستی آزادی:

آزادی به معنای رها شدن از قید و بند طاغوتها و امکان حرکت و پرواز به سوی سرمنزل انسانیت که تعالی معنوی و الهی تعریف شده است. آیت الله خامنه­ای دو نوع آزادی درونی و بیرونی بیان می کنند. و معتقدند موانع آزادی درونی از موانع بیرونی تأثیرگذارتر است زیرا آزادی درونی رها شدن از همه خرافات و جهالتها، آزادی از تعصبهای جاهلانه و کج فکریها، آزادی از شر نظامها و سنت‌ها و رویه‌های جاهلی و طاغوتی و تشریفات، تجملات، مواضع طبقاتی نادرست و ضد ‌انسانی، رنگ سیاه و سفید، این نژاد و آن نژاد و شرایط اقلیمی است. به طوری که آزادی درونی سبب آزادی بیرونی می­شود و اسارت درونی هم اسارت بیرونی را در پی دارد.

آیت الله خامنه­ای در تعریف چیستی آزادی  به برداشت­های شرق و غرب از آزادی می­پردازد و معتقد هستند که نه تعریف غرب از آزادی که بیشتر به آزادی فردی می­پردازد و یک معنای خاصی برای آزادی قائل هستند و نه آزادی در شرق و رژیم­های سوسیالیستی که آزادی در مقیاس جامعه و حل و هضم شدن آزادی فردی در آن هست درست است. ایشان معتقدند برداشت­های مختلفی که از آزادی وجود دارد باعث می­شود حدود آزادی و تعریف یکسانی از آن وجود نداشته باشد. و در نتیجه می­بینیم که در دنیا همه رژیم­ها و دولت­ها و اقوام ادعای آزادی دارند و آنرا همراه اهداف خود تعریف و معنا می­کند. ایشان در این زمینه می­فرمایند؛ «اولاً باید مفهوم آزادی را روشن کنیم. آزادی یعنی چه؟ چون تقریباً همه‌ی دولتهائی که در دنیا نامی و عنوانی و هیاهوئی دارند و بلوکهای شرق و غرب، دم از آزادی میزنند». (حسینی خامنه­ای. خطبه­های نمازجمعه: 14/۹/ ۱۳۶۵) در مجموع ایشان به تفکیک دو معنا از آزادی می پردازند: نخست، چنانچه آزادی به معنای آزادی روح انسان از آلایش و رهایی از هوا و هوس­ها، رذایل و قیدوبندهای مادی لحاظ شود، آن آزادی تا امروز هم در انحصار مکاتب الهی است. اما چنانچه آزادی به معنای آزادی در مکاتب سیاسی  آزادی­های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و آزادی فکر و اندیشه و عقیده قلمداد شود، در همین مسائل هم اسلام قرن­ها قبل از انقلاب­ها و مکاتب اروپایی، این آزادی را به ارمغان آورده است. (حسینی خامنه­ای. خطبه های نمازجمعه: 14/۹/ ۱۳۶۵)

 

 

 

    1. مبنا و منشا آزادی

آیت الله خامنه­ای در پاسخ به اینکه آیا اساساً در معارف اسلامی و متون اسلامی چیزی به «نام آزادی هست یا خیر؟» با رویکردی انتقادی نسبت به کسانی که بر این باورند که اصلاً ادیان با حریت و آزادی موافقت ندارند و بر این مدعایند که آزادی اجتماعی، آزادی فردی و آزاد بودن انسان­ها نخستین بار در اروپا و از سال­های انقلاب فرانسه متولد شده و در «نهایت مفهوم اروپایی و غربی و ناشی از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب­ها و مکاتب غربی است و ربطی به اسلام ندارد» بر این نکته تأکید دارند که «به عکس مفهوم آزاد بودن انسان­ها، قرنها پیش از آنکه در اروپا مطرح شود، در اسلام مطرح شده است». لذا مهمترین مبانی آزادی عبارتند از:

  1. مبنای توحیدی:

نقطه عزیمت دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای درباره آزادی، همانند دیگر مفاهیم مبتنی بر هستی‌شناسی و جهان‌بینی توحیدی است. از منظر ایشان بینش توحیدی باید زیربنا و قاعده اساسی تمام طرحها، برنامه­ها و افکار عملی و زندگی­ساز در اسلام باشد. ایشان نگرش توحیدی را دارای نقش سازنده در زندگی انسانها میدانند (مهاجرنیا، 93:1393). زیرا مبناى توحید و اعتقاد به وحدانیت خداوند متعال، در تمام شئون فردى و اجتماعى جامعه­ی اسلامى تأثیر مى­گذارد و جامعه را به صورت یک جامعه­ی هماهنگ و مرتبط به یک دیگر و متصل، و از وحدتی جامع یعنی وحدت در جهت، وحدت در حرکت و وحدت در هدف برخوردار مى­سازد. در واقع، توحید نوعی طرز فکر است که در بنای جامعه و اداره آن نقش اساسی دارد: «توحید هم جزو جهانبینی اسلام است، هم جزو ایدئولوژی سازنده زندگی­ساز اسلام است».( حسینی خامنه­ای، 181:1392) بر همین اساس ریشة همة آموزه‌ها ازجمله آزادی، اصل توحید و یگانگی خداوند می باشد. براین‌اساس، انسان باید تنها در برابر خداوند تسلیم باشد تا از آزادی در برابر دیگران برخوردار شود.

رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه ما در مقوله آزادی به دنبال شناخت نظر اسلام هستیم، مهمترین تفاوت میان دیدگاه اسلام و غرب درخصوص آزادی را، منشأ و پایه بحث آزادی دانستند و افزودند: در اندیشه لیبرالیستی،‌ منشأ آزادی، ‌تفکر انسان­گرایی یا همان اومانیسم است در حالیکه در اسلام مبنای آزادی،‌ توحید به معنای اعتقاد به خدا و کفر به طاغوت، است؛ انسان از همه قیود به غیر از عبودیت خدا آزاد است. زیرا کرامت انسانی یکی از مهمترین مبانی اصلی آزادی در اسلام می­باشد.

  1.  مبنای فطری:

از آنجایی که آیت الله خامنه ای بر اساس احکام و آموزه های اسلام به ارائه دیدگاههای خویش می پردازد از دیگر مبانی آزادی به فطری بودن آن اشاره می کند. زیرا در اسلام آزادی امری فطری و هم‌ردیف حق حیات و برتر از دیگر حقوق دانسته شده است. اما تفکّرات غربیها مبتنی بر معرفت شناسی مادّی و غیرالهی است. بنابراین در دیدگاه ایشان، آزادی در نیازهای اصلی انسان ریشه دارد. به باور وی، نیازهای اصلی انسان امروز با انسان ده هزار سال قبل هیچ تفاوتی نکرده است. به زعم ایشان، از جمله نیازهای اصلی انسان اینهاست: امنیت می­خواهد؛ آزادی می­خواهد، معرفت می­خواهد... و این نیازها فقط به برکت دین خدا تأمین می­شود. به اعتقاد ایشان، تصور اینکه آزادى فردى  که لیبرال دموکراسى غرب به بشر هدیه داده  نیاز امروزین بشر بوده و به نیازهای اساسی و پیشین بشر که مربوط به دورهای گذشته است ربطی نداشته، نادرست است. در واقع، همان شکل­هایى که امروزه برای آزادى­هاى فردى است، در بسیارى از دوره­هاى تاریخ و در بسیارى از مناطق تاریخ وجودداشته است (حسینی خامنه­ای. بیانات 29/۱۰/۱۳۸۴). آیت­الله خامنه­ای آزادی را « هدیة الهی و هدیة انقلاب » می­داند. به زعم ایشان «آزادی متعلق به مردم و جزء فطرت مردم است» (حسینی خامنه­ای. بیانات 1/۱/۱۳۷۸)

اگر آزادی در شمار حقوق فطری و حق طبیعی انسان‌هاست و اعطای آن از سوی دولت معنا ندارد، بنابراین، چه ضرورتی دارد که دولت و قوانین اساسی آن ‌را به‌رسمیت بشناسد. معظم‌له در این‌باره می‌فرماید: «اسلام... آزادی را امر فطری انسان می‌داند. بله، یک حق است، اما حقی برتر از سایر حقوق، مثل حق حیات، حق زندگی کردن. همچنانی که حق زندگی کردن را نمی‌شود در ردیف حق مسکن و حق انتخاب و حق چه گذاشت. برتر از این حرف‌هاست، زمینة همة اینهاست. آزادی هم همین‌جور است. این نظر اسلام است. البته استثناهایی وجود دارد. این حق را در مواردی می‌توان سلب کرد، مثل حق حیات. یک نفر کسی را می‌کشد، قصاصش می‌کنند. یک نفری فساد می‌کند، قصاصش می‌کنند. در مقوله حق آزادی هم این‌جوری است. منتها اینها استثناست. این دیدگاه اسلام است. (حسینی خامنه­ای. بیانات، 6/12/1377). بنابراین، آیت­الله خامنه­ای تأکید دارند «اولاً، آزادی ازجمله حقوق طبیعی انسان و حقوق اولیة بشری است، نه حقوق موضوعه که دولت‌ها بخواهند به‌ شهروندان اعطا کنند. آزادی، متعلق به ‌مردم و جزو فطرت مردم است، ثانیاً منشأ آزادی خداوند است نه عقل بشری. آزادی هدیه الهی است.» (حسینی خامنه­ای. بیانات، 1/1/1378)

علیرغم اینکه این حق فطری و ذاتی انسانهاست با اینحال اجرای آن در جوامع مستلزم قواعد حقوقی است که در بردارنده­ی ضمانت اجرای آن هستند. قواعد حقوق فطری و از آن جمله حق آزادی، مادام که حقوق موضوعه به ‌آنها اعتبار نبخشیده و آنها را تضمین نکرده است، ازنظرگاه تکنیک سیاسی و حقوقی ناقصند، زیرا ضمانت اجرا ندارند. براین ‌اساس، معظم له تصریح می‌کند «آزادی علاوه براینکه خاستگاه فطری وطبیعی دارد، دادنی و اعطاکردنی نیز هست، به ‌این معنا که حکومت‌ها از باب وظیفه و تکلیف باید به ‌شهروندان آزادی بدهند» (حسینی خامنه ای. بیانات،9/12/79)

  1. مبنای قرآنی

آیت­الله خامنه­ای آزادی را یکی از مفاهیم دینی بر می­شمارد که ریشه در قرآن دارد. ایشان با استناد به آیة «و یضَع عنْهم إِصرَهم والأَغْلاَلَ الَّتی کَانَت علَیهِم»(اعراف: 157 )، بر این نکته تأکید دارد که پیامبران با بازکردن غل و زنجیرها در جامعه، آزادی را برای انسان­ها به ارمغان آوردند. از این گذشته ایشان با استناد به آیة 60 سورة احزاب که خداوند متعال میفرماید: «لَئن لَم ینتَه المنافقُون و الَّذینَ فی قُلوبِهِم مرَض و المرجِفُونَ فی­المدینه» به تمایز، تفاوت معنای آزادی در منطق اسلامی و لیبرالیستی می­پردازد. نخست آنکه، آزادی در منطق اسلام «مرزی از ارزشهای معنوی دارد» دوم آنکه، آزادی در تفکر لیبرالیسم غربی، با «تکلیف» منافات دارد. حال آنکه در اسلام، آزادی آن روی سکة «تکلیف» است. به عبارتی دیگر، انسانها چون مکلف­اند، آزادند و چنانچه مکلف نبودند، آزادی لزومی نداشت و همچون فرشتگان بودند. در واقع، در اندیشة ایشان، آزادی مقدمه­ای است برای «عبودیت» (حسینی خامنه­ای. بیانات 12/ ۶/ ۱۳۷۷). بنابراین مفهومی که ایشان از آزادی مطرح می­کنند فراتر از آزادی معنوی است بلکه آزادی اجتماعی و سیاسی که با محوریت تعالیم اسلامی باشد را مد نظر دارند. چنانچه در جایی از بیانات می فرمایند: «مساله آزادی یکی از مقولاتی است که در قرآن کریم و در کلمات ائمه (ع) به طور موکد و مکرر روی آن تاکید شده است. البته مرادمان آزادی مطلق نیست که هیچ طرف داری در دنیا ندارد، مرادمان، آزادی معنوی هم که در اسلام و به خصوص در سطوح راقی معارف اسلامی هست، نیست، آن محل بحث ما نیست. منظور از «آزادی» ، «آزادی اجتماعی» است، آزادی به مثابه یک حق انسانی برای اندیشیدن، گفتن، انتخاب کردن و از این قبیل، همین مقوله، در کتاب و سنت مورد تجلیل قرار گرفته است. آیه شریفه 157 سوره اعراف می­فرماید: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ». خداوند یکی از خصوصیات پیامبر را این قرار می‌دهد که غل و زنجیرها را از گردن انسان‌ها برمی‌دارد: «اصر» را یعنی تعهدات تحمیلی بر انسان‌ها را از آنها می‌گیرد؛ مفهوم خیلی عجیب و وسیعی است.»(حسینی خامنه­ای. بیانات :12/6/77).

 

    1. حدود آزادی

مهمترین حدود آزادی در جامعه مشروز به رعایت قوانین جامعه و احکام اسلامی می باشد. از دیدگاه آیت الله خامنه ای، چارچوب آزادی را قانون مشخص می سازد. لذا آزادی: «یعنى ملت ما در چهارچوب قانونِ خود و نه قانون تحمیلى دیگران مسئولان کشور را انتخاب مى کند. اگر از عملکرد آنها راضى بود، این انتخاب را ادامه مى دهد؛ اگر راضى نبود، آنها را کنار مى گذارد و دیگران را انتخاب مى کند. این مهمترین شاخة آزادى در کشور ماست. امروز در کشور ما آزادى فکر و آزادى بیان به طور کامل وجود دارد؛...کسانى هستند که نه نظام را قبول دارند، نه دولت را قبول دارند، نه رهبرى را قبول دارند؛ اما صحبت مى کنند و نظرات خود را مى گویند؛ کسى هم به کار آنها کارى ندارد . امروز هیچ کس به خاطر اینکه طبق عقیدة خود حرف زده است، مورد مؤاخذة دستگاه نیست ... بنابراین آزادى وجود دارد (حسینی خامنه‌ای‌،نماز جمعه: 24/۱۱/ ۱۳۸۲) ار سوی دیگر، حاکم اسلامی در قبال مسائل مهم جامعه... و همچنین در قبال« حفظ استقلال کشور و حفظ آزادی مردم » در حدودی که اسلام مقرر کرده، مسئول است (حسینی خامنه‌ای‌،بیانات 13/12/1381) در همین راستا، به باور ایشان آزادی را در نظام جمهوری اسلامی با آزادی غربی نباید اشتباه گرفت «آزادی اسلامی هم آزادی اجتماعی است، هم آزادی معنوی است و هم آزادی فردی با قید اسلامی و با فهم و هدایت و تعریف اسلامی است». (حسینی خامنه‌ای‌، بیانات 14/3/1381) زیرا قرآن، انسان را موجودی با اراده و اختیار با معیارهای انسانی و اخلاقی معرفی می‌کند. بر این اساس اسلام، آزادی را بر مبنای انسانیت و ارزش‌های انسانی، برابری، مساوات، حق و عدالت می‌داند و گردش ثروت و فعالیت‌های اقتصادی را در چهارچوب آن‌ها قرار می‌دهد و از خودسری و یکه‌تازی گروهی ثروتمند و مال‌اندوز ممانعت به عمل می‌آورد و جامعه را از زیر بار تحمیل‌های ناروای آنان آزاد می‌سازد.

حق آزادی بیان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین حق‌های بشری، نمی‌تواند حق مطلق بوده و خارج از چارچوب‌های شناخته‌شده قانونی مورد بهره‌برداری قرار بگیرد.  لذا بر اساس دیدگاه آیت الله خامنه ای در این باره می توان گفت: محدودیت‌هایی را که دنیا برای انسان به وجود آورده، هیچ منافاتی با آزادی انسان ندارد؛ زیرا انسان دیندار آزادانه و با انتخاب خود این محدودیت‌ها را پذیرفته است؛ یعنی انسان تکویناً قدرت انتخاب دارد؛ اما معنای قدرت انتخاب داشتن این نیست که انسان هیچ قانونی را با انتخاب خود نپذیرد، لازمه انسانیت و عقلانیت انسان، پذیرفتن حدود و ضوابط، در زندگی است. به همین جهت انسان آزادانه می‌اندیشد، فکر می‌کند و از بین برنامه‌های زندگی، بهترین برنامه را برای خود برمی‌گزیند.

افزون بر این گرچه محدودیت‌های دینی مانع برخی تمایلات انسان می‌شود؛ ولی این نه تنها منفی و بد نیست و به آزادی انسان ضربه نمی‌زند، بلکه یکی از امتیازات دین و تامین‌کننده آزادی واقعی انسان است؛ چون آزادی مطلق و بی‌قید و بند به این معنا که انسان هرگونه تمایلی که خواست اشباع کند و همیشه به غرایز خود پاسخ دهد، امتیاز و برتری برای انسان به حساب نمی‌آید و نمی‌تواند مایة سعادت انسان باشد؛ این‌گونه آزادی، در واقع بنده هوا و هوس و خواهش‌های حیوانی بودن است که خود بالاترین اسارت و بندگی می‌باشد. بر همین اساس آیت الله خامنه ای می فرمایند: «یکى از حدود اصلى در بیان، مسئله‌ى اضلال است. یعنى هر بیان عقیده‌اى آزاد است، مگر بیان اغواگر و گمراه کننده. بیان اغواگر و گمراه کننده و به تعبیر رایج ضال یا مضل، کتب مضله یا کتب ضاله، این غیر از بیان باطل و خلاف حق است.». (حسینی خامنه ای. نماز جمعه: ۱۸/ ۲/ ۱۳۶۶)

یکی دیگر از مرزهای آزادی در اندیشه آیت الله خامنه ای رعایت «استقلال» مملکت و عدم افشای اسرار مملکتی می باشد. به نظر ایشان، ویژگی عصر جدیدی که امام خمینی(ره) در سطح جهان به وجود آورد «عبارت از اصل آزادی از سلطه و تصرف و نفوذ انقلاب های بزرگ است». به عبارت دیگر، همان چیزی که در انقلاب ما «به عنوان اصل نه شرقی و نه غربی» شناخته شد. (حسینی خامنه‌ای‌، بیانات 14/3/1369)

تحریف عقاید از دیگر محدودیت های آزادی در دیدگاه مقام معظم رهبری می باش. زیرا یکی از ویژگی­های فتنه این است که حق و باطل را با هم مشتبه می­سازد و با توجیه آزادی بیان در صدد در آمیختن حق و باطل هستند. کسانی که قصد ایجاد فتنه دارند، سعی می­کنند سخنان باطل خود را در پوششی از سخنان حق ارائه دهند. «از مرزها، مرزهاى عدم آزادى، یکى‌اش تحریف است. البته تحریف چون جنبه‌ى علمى دارد، قاعدتاً زبانهاى علم و زبان دانشمندان میتوانند سریع در مقابل او بایستند و باید هم بایستند، جنبه‌ى سیاسى‌اش کمتر است. اما اگر در مواردى تحریف حقایق، تحریف دین، تحریف مسائلى که از اسلام در اختیار مردم قرار باید بگیرد، این به شکل محرّفى، تحریف شده‌اى، این مطالب بیان بشود و تحریف بشود، اینجا هم آنجائى است که حکومت اسلامى و نظام اسلامى باید برخورد کند. اینها بخشى از مرزهاى آزادى بیان است». ( حسینی خامنه ای. نماز جمعه: ۱۸/ ۲/ ۱۳۶۶)

 

    1. نقد آزادی غربی

مقام معظم رهبری با نقد و رد آزادی غربی معتقد است؛ در اندیشه غرب منشأ آزادی، تفکر انسان گرایی یا همان اومانیسم است. و انسان محور ارزش و حاکم  بر خود است، و حق حاکمیت را به هر کسی که بخواهد واگذار می کند. حد و حدود آزادی در غرب را منابع مادی تشکیل می دهد. غرب مرز آزادی را قانون قرار داده است، به عبارتی آزادی هر شخص تا آنجایی است که به آزادی دیگران لطمه نزند. آیت الله خامنه­ای در نقد آزادی در تفکر لیبرالیستی غرب معتقدند در غرب آزادی وجود ندارد. آنچه که هست متناقص با اراده انسان و متضاد با آزادی روح و عقل است، که تحت سیطره سرمایه داری افسارگسیخته ابزاری برای اسارت انسان هاست. قلمرو این آزادی منابع مادی سرمایه داری و قدرت سیاسی است. و همین مسئله باعث دوگانگی غرب در برخورد با آزادی و روابط غرب با سایر کشورها شده است.

ایشان معتقد هستند؛ که هرآنچه که آنها از آزادی در غرب به کشورشان ارائه داده­اند بی بندوباری و زیر پا گذاشتن ارزش های اخلاقی است. آیت الله خامنه ای در این زمینه می فرمایند: « در غرب، حدّ آزادی را منافع مادّی تشکیل میدهد. ابتدا برای آزادیهای اجتماعی و فردی، محدودیتهایی را معیّن کردند؛ این یکی از آنهاست. آن وقتی که منافع مادّی به خطر بیفتد، آزادی را محدود میکنند. منافع مادّی، مثل عظمت این کشورها و سلطه علمی این کشورها. تعلیم و تربیت، یکی از مقولاتی است که آزادی در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسانهاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند؛ اما همین «آزادی» در دانشگاههای بزرگ دنیای غربی محدود میشود! دانش و فنآوری والا، به قول خودشان HIGH TEC - قابل انتقال نیست! ...» (حسینی خامنه ای. بیانات   12/6/77 ).

 آیت الله خامنه ای معتقد هستند که در غرب آزادی ظاهری است و در زیر پوست این به ظاهر آزادی دیکتاتوری سرمایداری در جریان است، و آنها اجازه چشیدن طعم آزادی واقعی را به مردم نمیدهند. آنها آزادی را تحریف کرده­اند و آن آزادی تحریف شده را به خورد مردم میدهند. این آزادی نیست بلکه ضد آزادی و بی ارزش است. آنها مردم را به بی بندوباری و بی ایمانی کشانده اند؛ « در غرب، آزادی هست، اما آزادی همراه با ظلم و بی‌بندوباری و افسارگسیختگی. روزنامه‌ها در غرب آزادند و همه چیز می‌نویسند؛ اما روزنامه‌ها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! این که امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند...»(حسینی خامنه ای. خطبه های نماز جمعه تهران   23/2/79)

 

  1. عدالت اجتماعی از منظر مقام معظم رهبری

بر اساس دیدگاه مقام عظم رهبری عدالت فردی مقدمه رسیدن به عدالت اجتماعی است. اگر در جامعه ای افرادِ آن جامعه به عدالت فردی رسیده باشند، سریع تر و راحت تر می توان عدالتِ اجتماعی را تحقق و اجرا کرد. ایمان و عدالت فردی می تواند به انسان نگرش و نیروی غیرزوالی بدهد که رژیم های ظالمانه نظام طاغوتی در نظر او کوچک آیند و او بتواند در مقابل همه قدرت ها قیام کند. حضرت آیت الله خامنه ای معتقدند که ظلم و فساد موجود در دنیا، ناشی از مدیران و دولت های فاسد جامعه است، که این امر، ناشی از انزوای اخلاقی است. «امروز اگر در دنیا ظلم وجود دارد، اگر سلطه وجود دارد، امروز اگر تمدن خشن غربی دنیا را پر کرده است، از فضای خشونت و ظلم و زورگویی و ناحق گویی، تسلط قدرت ها بر ملت ها، غارت اموال ملت ها به وسیله مراکز جهانی، این ها به خاطر انزوای اخلاقی انسانی است. چون معنویت منزوی است. چون اخلاق منزوی است».( حسینی خامنه ای. بیانات، 80/8/21)

از دیدگاه ایشان برای دستیابی به عدالت اجتماعی در جامعه می بایست به برخی زمینه ها و شرایط توجه کافی مبذول شود که اهم آن عبارت است از:

  1. ایجاد فرصت های برابر برای تمام آحاد جامعه
  2. رعایت شایستگی ها (همانند؛ تعهد و تخصص، کفایت، اخلاص) در عرصه اجتماعی سیاسی
  3. برخورداری از حق اظهارنظر و آزادی بیان در عرصه اجتماعی سیاسی
  4. برخورداری از حمایت قانونی و حق دادرسی عادلانه

منظور از فرصت های برابر این است که همه افراد قادر باشند و بتوانند - البته با حفظ شرایط - وارد مشاغل سیاسی - اجتماعی و فعالیت های جامعه شوند و رشوه گیری و آشنابازی در جامعه از بین برود و بین افراد، تبعیض و تفاوتی وجود نداشته باشد.

عدالت زمانی در جامعه شکل می گیرد، که قانون نیز عادلانه باشد؛ زیرا قانون عادلانه می تواند پایه های عدالت را در جامعه محکم کند. اگر قانون، عادلانه باشد و تبعیض ها را کنار بگذارد، مردم به آن احترام می گذارند و آن را اجرا می کنند. در مقابل، اگر قانون ناعادلانه باشد، زمینه برای استبداد، ظلم و زور فراهم می شود، که در نتیجه منجر به نابرابری، بی عدالتی و در نهایت، نارضایتی مردم می شود.

از نگاه مقام معظم رهبری؛ عدالت باید گفتمان حاضر در صحنه مردم و مسئولان و به خصوص نسل‌های تازه باشد. در واقع عدالت باید همیشه نصب العین جامعه باشد و مورد مطالبه و درخواست عمومی قرار گیرد تا محقق شود. باید جریانی در اثر این گفتمان سازی شکل گیرد که مردم آگاهانه طلب حق کنند و در اثر شکل گیری این جریان عمومی، مبنایی برای تلاش به منظور تحقق عدالت، شکل گیرد. آنچه مورد نظر رهبر انقلاب است، تحقق عدالت حداکثری است. سپس ایشان عدالت را فلسفه وجودی مسئولین دانسته و می فرمایند:” فلسفه ی وجودی ما، عدالت است. رشد اقتصادی باید هم پای عدالت پیش برود.

رهبر انقلاب به سه دلیل بحث عدالت را مطرح و بر اهمیت راهبردی آن تاکید می‌کنند: لزوم گفتمان عمومی شدن عدالت، پرهیز از سعی و خطا در دهه چهارم انقلاب در اقامه عدالت و توجه به عنصر عدالت در پیشرفت در دوران پیشرفت جمهوری اسلامی.

مقام معظم رهبری با تفکیک غایات و کمالات اجتماعی از کمالات فردی بر آن است که عدالت در مقایسه‌ی با دیگر فضایل و خیرات اجتماعی در جایگاهی برتر از همه می‌نشیند امّا در مقایسه با کمالات نهایی فرد و رستگاری حقیقی انسان، عدالت، غایت و هدفی متوسط است و برقراری عدالت اجتماعی نمی‌تواند هدف و غایت نهایی انسان باشد

 

 

 

 

 

نتیجه گیری

مقام معظم رهبری  به عنوان فقیه و عالمی توانمند در امور نظری و عملی دین و سیاست دارای اندیشه ای مبسوط و جامع بوده و مباحث دیدگاههای اساسی در زمینه های مختلف طرح کرده اند که در صورت بکارگیری و اجرای آن در جامعه می تواند بسیاری از مشکلات و چالش های کشور را برطرف سازد. لذا از مهمترین موضوعات و مباحثی که نیاز است در جامعه بیشتر مدنظر قرار گیردمی بایست به موضوعات آزادی و عدالت اجتماعی اشاره کرد. که در این مقاله محور اصلی بحث قرار گرفته است.

ایشان آزادی را از جمله مقولاتی میدانند که در قرآن کریم و در سایر منابع دینی از جمله در اخبار و روایات ائمه اطهار(ع) بسیار مورد تاکید قرار داشته و از شاخص های اساسی دین به شمار می رود. بر همین اساس مقام معظم رهبری آزادی را به مثابه یک حق انسانی برای اندیشیدن، گفتن، انتخاب کردن و... معرفی می کند. که  در کتاب و سنت مورد تجلیل قرار گرفته است... آزادی درست و آزادی معقول مهمترین هدیه دین به یک ملت و به یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشه ها رشد پیدا میکند و استعدادها شکوفا می شود. همچنین آزادی در اندیشه ایشان را به اجمال میتوان امکان تحقق اراده در وجود انسانی دانست؛ یعنی انسان و فرد انسانی برای حصول یک اراده در وجود خود آزاد باشد. عرصه آزادی عرصه وجود انسان است. لذا آزادی نمیتواند صرف نبود مانع در عرصه اجتماعی تعریف شود و نه صرف آزادی معنوی. لذا مهم آزادی فکر است. واقعاً انسانها باید بتوانند در یک فضای آزاد فکر کنند. آزادی بیان تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر بود، بطور طبیعی آزادی بیان هم هست.

آیت الله خامنه ای در تشریح، تعریف و حدود و ثغور آزادی بر آزادی در حدود و چهارچوب دین و قانون تأکید کرده و بر این نکته تأکید دارند که آزادی اصیل در معنای معنوی و سیاسی و اجتماعی، ریشه و بنیادی دینی دارد. با این حال، بر تفاوت معنای آزادی در اسلام با معنای رایج در گفتمان غربی تأکید دارند. ایشان آزادی را محدود به حدود الهی و احکام دین می داند. ایشان در باب حدود آزادی معتقد است: این غایت و نهایت، حصول هر اراده ای است که وجود انسان ظرفیت تحقق آن را خواهد داشت. قائل شدن عمومیت برای اراده های انسانی در بستر آزادی به معنای نسبیگرایی و نامحدود بودن آزادی نخواهد بود، چراکه انسان در هویت واقعی خود موجودی است قائم به حقیقت های ثابت. در لیبرالیسم غربی چون حقیقت و ارزشهای اخلاقی نسبی است، لذا آزادی نامحدود است اما در اسلام ارزش های مسلم و ثابتی وجود دارد؛ حقیقتی وجود دارد، حرکات در سمت آن حقیقت است که ارزش و ارزش آفرین و کمال است؛ بنابراین آزادی با ارزشها محدود می شود.

عدالت اجتماعی نیز به مثابه یک اصل فطری، در نظام تکوین و تشریع نهاده شده است. به‌گونه‌ای‌که یکی از مهمترین هدف از بعثت انبیا(ع) تحقق و اجرای عدالت بیان شده است. بنابراین، در صورتی که زوایا و مصادیق حقیقی این مباحث در جامعه آشکار شود، جامعه به سوی کمال و سعادت رهنمون می‌شود و عدالت به‌عنوان واسطه و دلیل، راه سعادت بشری را هموار می‌سازد. تحقق این مسئله مهم در اجتماع، با توزیع مناسب قدرت سیاسی و ثروت و اعطای حق هرکس در شأن و توان او امکان‌پذیر است و ابزارهایی همچون حکومت، حاکم، کارگزاران و خواص (علما، عباد، تجار، ملوک) می‌توانند با عمل به فرامین دین و وظیفه‌شناسی، زمینه ایجاد عدالت اجتماعی را فراهم آورند.

با توجه به برابری همه افراد در برابر قانون، مجریان و کارگزاران نظام اسلامی نیز موظفند حدود و مقررات الهی و اسلامی را در مورد همه افراد و طبقات بدون کمترین گذشت و اغماض بطور یکسان اجرا نمایند:

برای اجرای عدالت باید حدود الهی و حقوق انسانی و اجتماعی بطور یکسان بر مردم اجرا شود و نیز کسانی که با تکیه بر فریب، زور و کارهای ناصحیح توانسته اند به آنچه که حق آنها نبوده است دست یابند، فرصت ادامه این راه را پیدا نکنند و حرکت نظام و تشکیلات باید در این جهت باشد.

در پایان آنچه از بیانات مقام معظم رهبر انقلاب اسلامی منتج می شود این است که؛ مهمترین مبنا و مصدر اساسی این دو مطلوب ذاتی و آرمان همیشگی بشر، احکام و قوانین ادیان توحیدی و مشخصاً دین اسلام می باشد. لذا با ارجاع و ابتنای بر همین عقبه است که مفهوم و معنای حقیقی آنها را می توان مجددا باز یافت و از افتادن در دام تعابیر یک‌سویه و افراطی که به تقابل ناروا میان آنها دامن می‌زند، ‌مصون می‌ماند. در پایان از ذکر این نکته نیز نباید غافل ماند که قائل شدن مصدر دینی برای آزادی و عدالت، با پیشادینی شمردن آنها به مثابه معیارهای سنجش حقانیت ادیان، هیچ تعارضی ندارند. تفصیل آن را در جای دیگری باید دنبال کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع

  1. قرآن کریم، ترجمه حسین انصاریان (1383)، قم: انتشارات اسوه‏.
  2. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، چ10، تهران، مروارید، 1386
  3. آقابخشی، علی، و افشاری‌راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، 1379
  4. اخوان کاظمی، بهرام، مقدمه بر عدالت در اندیشه سیاسی اسلام، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق، تابستان 1378، شماره 10
  5. ارسطو. سیاست ،ترجمه حمید عنایت ،تهران ،کتابهای جیبی، 1358
  6. استوارت میل، جان ، رساله درباره آزادی، ترجمعه جواد شیخ الاسلامی، تهران :بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم 1349
  7. افروغ، عماد، نگرشی دینی و انتقادی به مفاهیم عمده سیاسی، چ دوم، تهران، فرهنگ دانش، 1380
  8. افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد روحانى، چ ششم، تهران، علمى و فرهنگى. 1374
  9. برلین، آیزایا (۱۳۶۸)، چهار مقاله درباره‌ی آزادی، ترجمه‌‌ی محمدعلی موحد، چ ۱، تهران، خوارزمی
  10. بیات، عبدالرسول و همکاران، فرهنگ واژه ها، قم: موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ اول1381
  11. پازارگاد، بهاءالدین، تاریخ فلسفه سیاسی، تهران، بی‌تا
  12. حسینی خامنه ای.سید علی (مدظله العالی)، مجموعه بیانات، قابل دسترسی در WWW.Khamenei.ir
  13. دوگی، لئون، رساله حقوق اساسی، ترجمه محمدرضا ویژه، تهارن، نشر میزان، ۱۳۷۸
  14. دهخدا، محمد، لغتنامه دهخدا، تهران، مؤسسه‏ی دهخدا، دوره جدید، چاپ دوم. 1377
  15. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن‏، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت‏: دارالعلم الدار الشامیه. 1412ق
  16. صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفه، تهران، حکمت،1370
  17. صناعی، محمود :آزادی فرد در قدر ت دولت،تهران انتشارات گوهر خانی،چاپ دوم ۱۳۴۴
  18. طباطبایی موتمنی ،منوچهر ، آزادی های عمومی و حقوق بشر،تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1370
  19. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، تهران، دفتر انتشارات اسلامی،1364.
  20. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، فراهانی، 1349
  21. گری، تیم، آزادی، ترجمه محمود سیفی پَرگو، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1387
  22. مبشری، اسداله، حقوق بشر، بی‌جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌تا
  23. مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی،تهران ،نشر صدرا،1368
  24. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1387،
  25. مطهری،مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران انتشارات صدرا، چاپ نهم 1373
  26. معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، ج2، تهران: گلرنگ یکتا، 1382
  27. منتسکیو؛ روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی،تهران انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم. ۱۳۴۳

 

 

 

[1] - از بزرگترین مظاهر شرک در عصر حاضر تفکیک دنیا از آخرت و زندگى مادى از عبادت و دین از سیاست است؛ این همان شرکى است که مسلمانان باید با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهیر کنند» (سخنرانى 1368/2/27)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۸ ، ۱۵:۴۳
تیمور محمودی جاوید

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۸ ، ۱۵:۳۹
تیمور محمودی جاوید

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۸ ، ۱۵:۳۹
تیمور محمودی جاوید